تک بعدی بودن حتی اگه به شکل متخصص بودن باشه، خطرناکه؛ پزشکی رو تصور کنید که فقط در حیطه پزشکی بسیار متخصص باشه و از روابط انسانی هیچ چیز ندونه شما در برخورد با چنین پزشکی احساس می کنید با ربات طرفید یا روانشناسی که ادبیات، موسیقی و هنر رو نشناسه فقط یک تکنسینه و اگه تکنیکهاش در رابطه با مراجعش به نتیجه نرسه رابطه درمانیش پیامدی جز سرخوردگی برای خودش و مراجعش به همراه نداره. من بارها در کارم با استفاده از یک استعاره، یک بیت شعر یا اشاره به دیالوگی از یک فیلم، در چند دقیقه تونستم مسیرچندین جلسه مشاوره رو طی کنم. از این گذشته، تک بعدی بودن، تعصب میاره چون موجب توهم مهم بودن و “خود خفن پنداری” میشه. اما وقتی در رشته خودت متخصص باشی و در چند زمینه دیگه هم مطالعه داشته باشی، میفهمی که دنیا ، آدمها، مشکلات و مسائل رو از دریچه های دیگه ای هم میشه دید؛ این طوری دیگه ” توحش تخصص” نداری و در ضمن اگه از راه تخصصت برای حل مشکلات به نتیجه نرسیدی، همیشه مسیرها و امکانهای دیگه ای پیش رو داری، امیدوارتری، توانمندتری و مفیدتر.